حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ
بهمن 90 - هشدار قرن 21
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هشدار قرن 21

بیست و هفتمین جشنواره میراث فرهنگی عربستان سعودی موسوم به «الجنادریه» امسال بیش از آن که حال و هوای فرهنگی داشته باشد ، صبغه ای سیاسی داشت به گونه ای که تعداد زیادی از چهره های سیاسی وابسته به گفتمان غربگرا ی مرتجع در آن حضور داشتند و مقامات سعودی نیز بیش از آن که به مباحث فرهنگی توجه داشته باشند ، این جشنواره را به محلی برای توافقات سیاسی و امنیتی به منظور پیشبرد اهداف این رژیم دیکتاتور و مرتجع در منطقه تبدیل کرده بودند. عبدالله بن عبدالعزیز ، دیکتاتور سالخورده سعودی نیز در این جشنواره برای مهمانان ویزه سنگ تمام گذاشت و آن ها را در کاخ خود به حضور پذیرفت و برای آناتن سخنرانی کرد.

از جمله مهمانان ویژه این جشنواره ، برخی ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی بودند که مشهورترین آنها علیرضا نوری زاده بود که حضور وی در این نشست مورد توجه و البته انتقاد رسانه های ایرانی (داخل و خارج کشور) قرار گرفت. البته نوری زاده چهره ناآشنایی برای سعودی ها نیست. وی که به زبان عربی مسلط است علاوه بر ارتباط با سیستم جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) ارتباط دیرینه ای با رژیم سعودی و سازمان امنیتی آن دارد. نوری زاده این ارتباط را پنهان نمی کند و در سال های گذشته نیز به بهانه های مختلف یه کشور سعودی سفر کرده و مبالغ کلانی از این رژیم بابت نوشته هایش در «الشرق الاوسط »دریافت می کند.

اما حضور آشکار نوری زاده در محفل «الجنادره» چندان مهم نبود. آنچه در این خصوص، امسال اهمیت داشت ،؛ حضور یک چهره ایرانی دیگر ، البته با اسم مستعار و به صورت کاملا" مخفی بود. این فرد که از اعضای به اصطلاح مخفی «شورای هماهنگی راه سبز امید» است و مسئولیت خود را گشایش کانال های سیاسی و مالی برای حمایت از موسوی و کروبی در خارج از کشور عنوان می کند ، در جشنواره سعودی ها مقابل هیچ دوربینی قرار نگرفت تا ردی از او باقی بماند.

کار عمده عضو مخفی شورای سبز در حاشیه «الجنادره» ، ملاقات های متعدد با مقامات سرویس امنیتی سعودی و برخی دیگر از کشورهای حاشیه خلیج فارس بود.

ماحصل دیدارهای این عضو گروه موسوم به شورای هاهنگی سبز با مقامات سعودی ، دریافت مبلغ 18 میلیون دلار بوده که البته در قبال این مبلغ ، وی وعده داده که طی روزهای آینده ، حرکتی جدی از سوی جریان متبوعش در داخل ایران انجام شود که قابل بهره برداری جدی سعودی ها در تحولات منطقه ای باشد.

علاوه بر این کمک سنگین مالی ، وعده دیگری که این فرد مدعی نمایندگی میرحسین موسوی از سعودی ها گرفته ، گسترده شدن فعالیت بخش فارسی شبکه «العربیه» است تا گروهی از عناصر رسانه ای ابسته به جریان موسوم به سبز که از ایران خارج شده و یا در حال خارج شدن هستند ، بتوانند تحت پوشش این شبکه فعالیت نموده و به لحاظ مالی تامین باشند.

منبع: خبرگزاری فارس


[ دوشنبه 90/11/24 ] [ 7:1 عصر ] [ epan ]

شرکت در راهپیمایی 22 بهمن فراموش نشه


[ جمعه 90/11/21 ] [ 9:48 عصر ] [ epan ]

به هرحال آب و برق مجانی، چه با سفارش امام بوده و چه نبوده، مصوبه دولت موقت در تاریخ 8 اسفند 57 بوده است آنهم با قید فعلا و برای اقشار کم درآمد، نه برای همیشه و همه مردم. نکته مهمتر اینکه علی رغم چاپ اصل سخنان دوازدهم بهمن امام در مطبوعات آن روز، هنوز هم عده ای اصرار دارند که امام در بدو ورود به ایران، وعده ی آب و برق مجانی را داده است!

به ادامه مطلب بروید...

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/11/18 ] [ 12:12 صبح ] [ epan ]

وقتی می‌بینیم که ایشان با جدیت و قوت قلب از پیش‌روی اسلام و فراگیر شدن آن در تمام جهان سخن می‌گویند، انگار یک مرهم بر زخم‌های زندگی اجتماعی ما در کوزوو گذاشته می‌شود. -در حالی که اشک‌هایش جاری می‌شود-، من واقعا باورم نمی‌شود که فردا می‌توانم ایشان را از نزدیک ببینم و با ایشان صحبت کنم و صحبت‌هایشان را بشنوم.

اینها سخنان یک بسیجی ایرانی نیست بلکه دختری از قلب اروپا این جملات را برزبان میآورد .او که از سخنان رهبر انقلاب به وجد آمده و اشک ازگوشه چشمانش جاریست میگوید: "من از مردم ایران می‌خواهم که به فریاد ساکنین تنها کشور مسلمان اروپا برسند. ما در کوزوو واقعا تحت فشار هستیم. اجازه زندگی بر طبق سبک زندگی اسلامی به ما داده نمی‌شود و عبادات ما تنها به داخل خانه و مساجد کم تعدادمان محدود شده است. واقعا غبطه می‌خورم وقتی می‌بینم در خیابان‌های تهران خانم‌های محجبه بی‌هیچ مشکل و با افتخار رفت و آمد می‌کنند ولی من در کشور خودم چنین آزادی را ندارم.»

اینها سخنان یک بسیجی ایرانی نیست بلکه دختری از قلب اروپا این جملات را برزبان میآورد .او که از سخنان رهبر انقلاب به وجد آمده و اشک ازگوشه چشمانش جاریست میگوید: "من از مردم ایران می‌خواهم که به فریاد ساکنین تنها کشور مسلمان اروپا برسند. ما در کوزوو واقعا تحت فشار هستیم. اجازه زندگی بر طبق سبک زندگی اسلامی به ما داده نمی‌شود و عبادات ما تنها به داخل خانه و مساجد کم تعدادمان محدود شده است. واقعا غبطه می‌خورم وقتی می‌بینم در خیابان‌های تهران خانم‌های محجبه بی‌هیچ مشکل و با افتخار رفت و آمد می‌کنند ولی من در کشور خودم چنین آزادی را ندارم.»

این دختر جوان همچنین به سانسور خبری گسترده در زمینه اسلام‌خواهی مردم اشاره کرد و گفت: «متأسفانه اسرائیل در اروپا به شدت نفوذ دارد و مانع از پخش اخبار ماهیت جنبش بیداری اسلامی می‌شود. اروپایی‌ها تقریبا تصور درستی از اساس این جنبش‌ها ندارند و به تبع تبلیغات رسانه‌ها، این انقلاب‌ها را هم چیزی مانند همه جنبش‌های اعتراضی در سراسر جهان می‌دانند. آن‌ها اصلا خبر ندارند که مسلمانانی که در سال گذشته این حرکت را شروع کردند، می‌خواهند با الگوبرداری از نظام ایران، یک ساختار حکومتی پیشرفته و مبتنی بر رأی آزاد مردم بر اساس احکام و قوانین اسلامی در کشورهای خود ایجاد کنند. در اروپا حتی اخبار مربوط به پیروزی اسلامگرایان در انتخابات پارلمانی مصر هم به شدت سانسور شد.»

وی در پایان هم از قصد خود برای ادامه تحصیل در ایران و حوزه علمیه قم در آینده‌ای نزدیک خبر داد و بیان داشت: «چهره آقای خامنه‌ای، صدای آقای خامنه‌ای، صحبت‎های شورانگیز آقای خامنه‌ای و در یک کلام شخصیت آقای خامنه‌ای تنها امید ما برای ادامه دادن به زندگی در این شرایط سخت است. وقتی می‌بینیم که ایشان با جدیت و قوت قلب از پیش‌روی اسلام و فراگیر شدن آن در تمام جهان سخن می‌گویند، انگار یک مرهم بر زخم‌های زندگی اجتماعی ما در کوزوو گذاشته می‌شود. -در حالی که اشک‌هایش جاری می‌شود-، من واقعا باورم نمی‌شود که فردا می‌توانم ایشان را از نزدیک ببینم و با ایشان صحبت کنم و صحبت‌هایشان را بشنوم.»


[ پنج شنبه 90/11/13 ] [ 8:58 عصر ] [ epan ]

شما هم می توانید برای ثبت نام به لینک زیر مراجعه نمایید.

dararezoyeshahadat.blogfa.com


[ چهارشنبه 90/11/5 ] [ 11:11 صبح ] [ epan ]

آزادی فکر و عقیده از جمله موضوعاتی است که در سال های اخیر ابزار دست اپوزیسیون برای پیشبرد ادعاهایش علیه جمهوری اسلامی شده است؛ ادعاهای اپوزیسیون داخلی و خارجی البته در بسیاری از اوقات تایید می کند که آنان درک درست و روشنی از آزادی و انواع آن ندارند و تنها درصدد متهم کردن نظام به مخالفت با آزادی و کسب امتیاز سیاسی هستند.

بر پایه تعریف آنان از آزادی تفکر، به تمام عقاید و نگرش ها ولو بی اساس ترین آن ها هم باید احترام گذاشت و ادب کرد حال آنکه این شیوه برخورد اتفاقا بدترین شیوه استعمار و ضد آزادی عقیده است.

این حقیقت را شهید استاد مرتضی مطهری در همان ابتدای انقلاب به سادگی و شیوایی توضیح داده است. سخنان خواندنی او در این باره، در کتاب "آینده انقلاب اسلامی ایران" در کتابفروشی ها در دسترس همگان قرار دارد.

این شهید بزرگوار که امام راحل همه آثارش را بدون استثنا تایید کرده و ارزشمند خوانده اند، درباره موضوع آزادی عقیده عنوان کرده است: لازم است درباره دو نوع آزادی که مایه اشتباه کاری‏ و مغلطه شده است توضیح داده شود. فرق است میان آزادی تفکر و آزادی عقیده آزادی‏ تفکر ناشی از همان استعداد انسانی بشر است که میتواند در مسائل بیندیشد این استعداد بشری حتما باید آزاد باشد پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است اما آزادی عقیده ، خصوصیت دیگری دارد میدانید که هر عقیده ای ناشی از تفکر صحیح و درست نیست منشا بسیاری از عقاید ، یک سلسله عادتها و تقلیدها و تعصبها است عقیده به این معنا نه تنها راه گشا نیست که به عکس نوعی‏ انعقاد اندیشه بحساب میاید یعنی فکر انسان در چنین حالتی ، به عوض‏ اینکه باز و فعال باشد بسته و منعقد شده است و در اینجا است که آن قوه‏ مقدس تفکر ، بدلیل این انعقاد و وابستگی ، در درون انسان اسیر و زندانی‏ میشود آزادی عقیده در معنای اخیر نه تنها مفید نیست ، بلکه زیانبارترین‏ اثرات را برای فرد و جامعه بدنبال دارد آیا در مورد انسانی که یک سنگ‏ را میپرستد باید بگوئیم چون فکر کرده و بطور منطقی به اینجا رسیده و نیز به دلیل اینکه عقیده محترم است ، پس باید به عقیده او احترام بگذاریم و ممانعتی برای او در پرستش بت ایجاد نکنیم؟ یا نه ، باید کاری کنیم که‏ عقل و فکر او را از اسارت این عقیده آزاد کنیم؟ یعنی همان کاری را بکنیم که ابراهیم خلیل الله کرد.

شهید مطهری در ادامه به داستان بت شکنی حضرت ابراهیم ( ع ) و پاسخ ایشان به اعتراض مردم بت پرست شهر اشاره و عنوان می کند: ابراهیم (ع) خطاب به انها گفت شما چرا مرا متهم میکنید؟ مجرم‏ واقعی همین بت بزرگ است که زنده مانده مردم در جواب گفتند که از او این کارها ساخته نیست پاسخ داد که چطور است کار زد و خورد از او ساخته‏ نیست ولی اینکه حاجتهائیرا که انسانها در آنها در مانده اند برآورده کند ، از او ساخته است؟ در اینجا قرآن اصطلاح بسیار زیبائی بکار می برد، می گوید: «فرجعوا الی انفسهم»، این مناظره سبب شد که اینها بخود بازگردند* از نظر قرآن ، خود واقعی انسان عقل و اندیشه ناب و خالص‏ و منطق صحیح اوست قرآن میگوید اینها از خودشان جدا شده بودند ، این تذکر سبب شد که دوباره سوی خود باز گردند و خود را در یابند حالا کار حضرت ابراهیم را چگونه باید تفسیر کنیم ؟ آیا کاری که ابراهیم‏ (ع) کرد بر خلاف آزادی عقیده - بمعنای رایج آن که میگویند عقیده هر کس‏ باید آزاد باشد - بود ، یا آنکه در خدمت آزادی عقیده بمعنای واقعی آن‏ بود ؟ اگر حضرت ابراهیم میگفت چون این بتها مورد احترام میلیونها انسان‏ هستند ، پس من هم به انها احترام میگذارم ، یعنی درست همان چیزی را ابراز میکرد که اکنون عقیده‏ای بسیار رایج است ، آیا کار درست و صحیحی انجام داده‏ بود ؟ از نظر اسلام این اغراء به جهل (کشانیدن به جهل) است نه خدمت به آزادی در تاریخ اسلام نیز میبینیم درست نظیر کار ابراهیم ( ع ) را پیغمبر اکرم ( ص ) در فتح مکه انجام داد آن حضرت به بهانه آزادی عقیده ، بتها را باقی‏ نگذاشت به عکس دید این بتها عامل اسارت فکری مردمند و صدها سال است‏ که فکر این مردم اسیر این بتهای چوبی و فلزی و شده است ، این بود که‏ بعنوان اولین اقدام بعد از فتح ، تمام آنها را در هم شکست و مردم را واقعا آزاد کرد.

شهید مطهری سپس این شیوه را با رفتار پادشاه‏ وقت انگلستان مقایسه می کند، "وقتی که او برای دیدار از هندوستان به آنجا رفته بود در هندوستان‏ جزء برنامه سفرش ، بازدید از یک بتخانه گنجانده شده بود. خود مردم هند وقتیکه میخواستند داخل صحن بتخانه شوند ، کفشهای خود را میکندند ، اما او بنشانه احترام بیش از حد ، هنوز به صحن نرسیده کفشهایش را کند و بعد هم‏ از همه مؤدب تر در مقابل بتها ایستاد در تفسیر این حرکت عده ای ساده‏ اندیش میگفتند ببینید نماینده یک ملت روشنفکر چقدر به عقاید مردم‏ احترام میگذارد غافل از اینکه این نیرنگ استعمار است استعماری که‏ میداند که همین بتخانه هاست که هند را به زنجیر کشیده و رام استعمارگران‏ کرده است اینگونه احترام گذاشتنها ، خدمت به آزادی و احترام به عقیده‏ نیست ، خدمت به استعمار است ملت هند اگر از زیر بار این خرافات‏ بیرون بیاید که دیگر باج به انگلیسیها نخواهد داد."

مثال دیگر استاد مطهری کوروش است. ایشان درباره او تصریح کرده است: در کتابهای تاریخ خودمان نوشته بودند کوروش چه مرد بزرگ و بزرگواری بوده که وقتی به بابل رفت و آنجا را فتح کرد تمام بتخانه‏ ها را محترم شمرد از نظر یک فاتح که سیاست استعمارگری‏ دارد، این کار، امری عادی و یک نقشه معمولی است ولی از نظر بشریت‏ چطور؟ آیا خود جناب کوروش به آن اعتقاد داشت؟ یقینا نه، اما کوروش‏ فکر میکرد این اعتقاد که مردم را در بیخبری نگاه داشته عامل خوبی برای در بند ماندن آنهاست این بود که دست به ترکیب آنها نزد.


* این اصطلاح قرآنی که هزار و چهارصد سال پیش مطرح شده است تقریبا معادل اصطلاح از خود بیگانگی و بازگشت بخویش است که درآثار هگل و مارکس و پیروان او ، بر روی آن تاکید بسیار شده است و روشنفکران ما متاسفانه بعوض اخذ آن از قرآن و درک معنای عمیق آن از این کتاب ، آنرا از غرب اخذ کرده اند.

منبع:جهان نیوز


[ دوشنبه 90/11/3 ] [ 9:22 عصر ] [ epan ]
درباره وبلاگ
پیوندهای روزانه
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 87525